سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
 
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 31

پوشانده است ابر کبودی مدینه را
برلب نمانده شوق سرودی مدینه را

قندیل ماه رنگ پرید ه است تاگرفت
گرد عزای یاس کبودی مدینه را

ای ماه خسته!مرثیه ای سازکرده ای؟
ای ابربغض!عقده گشودی مدینه را؟!

یک عرش ازستاره ببین گریه می کنند
درپرده فرازوفرودی مدینه را

زخم شناسنامه تاریخ مافدک!
آیینه بهار کبودی مدینه را!!

دنیا بدون فاطمه،تاریک،سوت وکور
فرقی نداشت بود و نبودی مدینه را

اندازه تمام جهان نور هدیه داد
یک جانماز وعطرسجودی مدینه را

بر گنبد بقیع دلم آشیان گرفت
با قاصدک نوشت درودی مدینه را

این کفتر ضریح درنیم سوخته است
لب تشنه دوقطره شهودی مدینه را

آتش گرفت اگر چه دری کرد شعله ور
دست پلید،دست یهودی مدینه را

بایک اشاره صاعقه می ریخت
آسمان تشباد قهر عادوثمودی مدینه را

لب وانکرده غیر دعای قبیله را
نفرین کجا؟ که فاطمه بودی مدینه را

آیینه نیستم که بچینم گل حضور
یک استغاثه،اذن ورودی مدینه را

خاکم به سرکه قافیه اندیش مانده ام
خالی است جای سنگ صبوری مدینه را

 نوشته شده توسط حسن صحرایی در چهارشنبه 85/4/21 و ساعت 6:37 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 1
مجموع بازدیدها: 4122
جستجو در صفحه

خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو